یا بشينيم دور هم دربارهی فلان فيلم گپ بزنيم |
همفیلمبینی کلن - hamfilmbini@gmail.com - همدهفیلمانتخابکنی - فید |
My Blueberry Nights - Youth Without Youth - ChungKing Express - Eyes Wide Shut - Copie Conforme Closer |
يادداشتی درحاشيه فيلم «جوانی بدون جوانی»
در جمع و حلقه خودمانیتر دوستان، اصطلاحی برای توصيف فيلمهايی مثل «جوانی بدون جوانی» رايج هست كه راوی را از هر بيان ديگری بینياز میكند؛ يك اصطلاح سهواژهای و سه سيلابی و هشت حرفی. اما چون آن اصطلاح را نمیتوانم در اينجا تكرار كنم، ناگزيرم كمی توضيح دهم (همينجا توی پرانتز بگويم كه آن اصطلاح، در برابر تعابيری كه دوستان ِ گوگلريدر مثل نقلونبات به كار میبرند، به لطيفههای معصومانه مهد كودكها میمانَد!). همه ما - يا دست كم بيشتر ما - چهره و اندام وزنهبرداران حرفهای را هنگام بلند كردن وزنههای سنگين ديدهايم و تصوری از به كار بردن ِ نهايت ِ زور در ذهن ما شكل گرفته است. اما آن نمايش برهنه «زور» (آن «زور زدن»)، هرچهقدر در يك محيط ورزشی جذاب و هيجانانگيز است (حتی اگر وزنه به زمين بيفتد)، در عالم فرهنگ و آفرينش معنا، كسلكننده از آب درمیآيد. در چنين چشماندازی، اگر هنگام تماشای يك فيلم (در واقع پيش از آنكه خوابتان ببرد!)، احساس كنيد كه فيلمساز برای بالا بردن «انديشههای عميق» همان كاری را دارد میكند كه وزنهبرداران با وزنه میكنند، ممكن است به اين نتيجه برسيد كه فيلمساز، تفاوت فيلمسازی و وزنهبرداری را از ياد برده است؛ اين «فراموش كردن»، بهويژه اگر ده سال دوری از فيلم ساختن را در نظر داشته باشيم، چندان عجيب به نظر نخواهد رسيد؛ حتی اگر فيلمساز ما، آدم پرآوازهای مثل آقای كاپولا باشد. «جوانی بدون جوانی» را، بدون ذرهای هيجان و شور، تا آخر ديدم (تا آخر تحمل كردم) و هيچ رغبتی برای دوباره ديدنش ندارم. خب، از آدمی كه اصرار دارد كه يك تماشاگر مشتاق سينما باقی بماند و در جلد يك منتقد حرفهای سينما فرو نرود، انتظار داريد درباره اين فيلم، بيشتر از اين بنويسد؟ * در سايت «آیامدیبی»، در كنار امتياز عبرت آموز ششوسهدهمدرصدی فيلم، هفت صفحه ابراز نظر هم میتوان ديد. به دوتا از آنها اشارهای میكنم: يكیشان نوشته است كه من به هشدار ديگران توجه نكردم و به تماشای فيلم رفتم و حالا خودم بهتان هشدار میدهم كه با فيلم كسلكنندهای روبهرو خواهيد شد. ديگری گفته است كه اگرچه «جوانی بدون جوانی»، فيلم كسلكنندهایست (و اين آدم برای اينكه بتواند به شكل مسئولانهای درباره فيلم بنويسد، مجبور شده است كه سهبار ببيندش، آنهم به اين خاطر كه هربار در ميانه تماشا، خوابش برده و بخشی از فيلم را نديده!)، اما به خواننده توصيه نمیكند كه از ديدنش چشم بپوشد، چرا كه او و دوستانش پس از ديدن فيلم، موضوعهای زيادی برای حرف زدن و هرهر و كركر، به دست آوردهاند! * ... اما توصيه من اين است كه همهمان دست از كار بكشيم و برويم سروقت «مهندس» [تولدت مبارك مهندس!]، تا ببينيم كه او در اين فيلم چه ديده كه ديدن و نوشتن دربارهاش را توصيه كرده است. Labels: Youth without Youth |
Comments:
Post a Comment
|