هـــم‌فیلـم‌بینــی

یا بشينيم دور هم درباره‌ی فلان فيلم گپ بزنيم


هم‌فیلم‌بینی کلن - hamfilmbini@gmail.com - هم‌ده‌فیلم‌انتخاب‌کنی - فید


My Blueberry Nights - Youth Without Youth - ChungKing Express - Eyes Wide Shut - Copie Conforme
Closer



در حال و هوای عشق
هم- فيلم‌بينی‌ ها
My Blueberry Nights

با تنگ شیشه ای حاوی کلیدها شروع کنم که همان حفره های روی دیوار است. اگر در " در حال و هوای عشق " هرکس که رازی داشت می رفت سوراخی روی دیوار انگکورات می کند، لبش را می برد جلو و رازش را در آنجا زمزمه می کرد و بعد با گل و کاه حفره را می بست، این دفعه همه رازها در یک تنگ شیشه ای ریخته می شود. هر کلید داستان حداقل دو نفر است. اما نه یک قصه معمولی. داستانی که ونگ کار - وای در همه فیلم هایش همان را روایت می کند. این همه آدم های درگیر عشق های بر باد رفته...

شب های بلوبری من با این که اولین فیلم بلند کار - وای است که به زبان انگلیسی ساخته می شود اما همچنان عناصر و مضمون های ثابت فیلم هایش را اینجا هم پی گیری می کند. کار - وای فیلم ساز " زمان " است. او بیشتر از هر چیزی دغدغه لحظه و زمان را دارد. می گویند سر صحنه فیلمبرداری فیلم هایش کاغذی نصب می کند که رو ی آن نوشته: " گذشته ، همین حال است. " اگر در چانکینگ اکسپرس زمان را با تاریخ مصرف کمپوت های آناناس مشخص می کرد، در " در حال و هوای عشق " فیلم را از سال 1962 شرع کرد که مقارن با آغاز انقلاب فرهنگی و سرکوب ها در چین بود و ادامه اش را رساند به 2046 که 50 سال بعد از الحاق هنگ کنگ به چین خواد بود. در شب های بلوبری هم مثل " خوشحالی با هم بودن " تاریخ ها را روز شمار نشان می دهد.

سبک کار – وای مثل همیشه بر اساس همان حذف ها، نشان ندادن ها و رویکرد مینی مالیستی اش است. نگاه کنید به میزانسن ها. در 14 دقیقه اول فیلم بدون تدوینی چشمگیر یا کات هایی سریع، بدون فلاش فوروارد یا تغییر در لوکیشن یا تمهیداتی از این دست، زمان فیلم 5 بار به جلو میرود.( که تنها ایرادی است که از سیک او گرفته می شود. این که این شیوه حذف های متوالی بدرد فیلم کوتاه می خورد نه یک فیلم داستانی بلند.) اما باید نگاه کرد که مضمونی را که مد نظر دارد – عشق های ابراز نشده یا ناکام و شکست خورده – چقدر با این فرم روایت سازگاری دارد. جایی که بیشتر از هر وقت دیگر کار- وای در همه چیز ( دقیقا در همه چیز ) به فیلمساز مورد علاقه اش آنتونیونی نزدیک می شود.

پیرنگ فیلم ادامه چانکینگ اکسپرس است که آن را به تعبیر بوردول پیرنگ " حلقه به حلقه " می توان نامید. بار و کافه به عنوان مرکز ثقل روایت و بعد تکثیرش در لوکیشن های مشابه متعدد ( 4 تا ). داستان از پشت بارها ناگهانی شروع می شود و در نقطه ای یا رها می شود و یا به سرانجامی نسبی می رسد. مثلا با دیدن کلیدها فکر می کنیم فضا به سمت 2046 خواهد رفت و جودلا شروع می کند به تعریف داستان های تک تک این کلیدها با جزئیات دقیق و کمی خیال پردازی. کار – وای این را رها می کند و موضوع را به رفتن و شغل های الیزابت و بعد باز در داخل آن ( حلقه های بعد) اتفاقات بعدی و...

کار – وای شیفته نشان دادن اجزا و جزئیات اشیا و بدن انسان هاست. تا جایی که توانسته پاهای نورا جونز را ایستاده، نشسته، با کفش و در حال حرکت، صورت اش را با تاکید بر روی لب ها به دقت ثبت کرده است. مثل همیشه مونولگ و نریشن ابزار و تمهیدش برای حس تک افتادگی و انزوا آدمهایش است. فضای بین دوربین و بازیگر را معمولا چیزی یا عناصری پر می کند و باز با کمک اشیا میان بازیگرانش فاصله می اندازد ( میز)، باز مثل همه فیلم هایش نمای اسلومشن را به کار گرفته. در منطق مونتاژ کار – وای، هروقت نمای سوبژکتیو ارنی را انتخاب می کند سو لین را اسلومشن می بینیم. در واقع این تنها عاشق است که عشقش را اینطوری می بیند ( می بینیم؟)... و کسی چه می داند. شاید هم خود کار – وای باشد که شیفتگی اش را به راشل وایس در " لحظه " اینطوری ثبت می کند... و یک تفاوت. این بار از کات های ناگهانی و سریع خبری نیست.

موزیک در فیلم های کار – وای نقش اساسی دارد. والس شگفت انگیز " در حال و هوای عشق " که با تکرارش یکی از شخصیت های فیلم شده بود، دختر در چانکینگ اکسپرس که قطعه کالیفرنیا دریم هویت اش را توضیح می داد و قطعه جادویی سیکرت گاردن در 2046. اما این جا احتمالا او عامدانه ترجیح داده از این مدل فضاسازی ها اجتناب کند. اما نتوانسته جلوی خودش را بگیرد. آن چند ثانیه کوتاهی که سر و کله گوستاویو سانتائولایا پیدا می شود و آن موزیک رویایی..یک لحظه است.

واضح است که کار – وای جزئیات آن فرهنگ را مثل فرهنگ هنگ کنگ نمی شناسد و طبعا نمی تواند خیلی به جزئیات ارجاع دهد. اشاره کوچکی به محله برانکس ( اوج نوستالژی نیویورکی) می کند و رد می شود. همه آن جمله های فلسفی - شرقی اش در این فضا تا حد زیادی ارزش و تاثیر عاطفی اش را از دست داده. آن نماهای ماشین سواری نورا جونز و ناتالی پورتمن هم حقیقتا بد است. تلقی جدی و طنز آمیز و باز مینی مالیستی اش از مراکز ترک اعتیاد ( الکل) و نامه نوشتن الیزابت و به کلمه در آوردن ایده ها برای ثبت لحظه. بیخود نیست که لزلی هم می خواهد ماشین پدرش را نگه دارد. تا آن لحظه غرور بعد از پیروزی پدرش را همیشه حفظ کند. آن " لحظه " را..

فیلم کار – وای درباره " ناراحتی با هم نبودن " است تا " خوشحالی با هم بودن " و حسرت برای فرصت های از دست رفته که دیگر... آن دوربین فیلم برداری هم برای ثبت همین لحطات است. به هر نحوی که شده، از نوشتن الیزابت و ارنی تا دوربین فیلمبرداری و جمع آوری کلیدهای مردم. هر طور که شده این زمان را، لحظه را باید برای ابدیت جاودانه کرد و عمری را با آنها سر کرد. که آدمیزاد سهمش از زندگی می شود همان چند لحظه. زندگی کرده بوده برای همان یک " آن ". و خوشبخت تر است اگر ثبت اش کرده باشد. که سر خوشی و حسرت را بتواند مکرر در مکررحس کند. حالا آقای جود لا انسان خوشبختی است. دوربین فیلمبرداری، آن بالا، آن لحظه فوق العاده را برایش ثبت کرده و او می تواند آن نما را صد بار دیگر ببنید و از کمپوزسیون و ایده ونگ کار – وای لذت ببرد. حیرت کند. شاید هم حسرت بخورد آن روز....آن یار و همدم را بگو.

علی لطفی

Labels:



Comments: Post a Comment