یا بشينيم دور هم دربارهی فلان فيلم گپ بزنيم |
همفیلمبینی کلن - hamfilmbini@gmail.com - همدهفیلمانتخابکنی - فید |
My Blueberry Nights - Youth Without Youth - ChungKing Express - Eyes Wide Shut - Copie Conforme Closer |
یا برعکس
یک لحظات غریب و بعضن غیر قابل جبرانی هست در زندگی، که حس میکنی یک کسی یک حرف خیلی مهمی دارد توی دلش که میخواهد به تو بزند یا تو یکی از کسانی هستی که میتواند حرفش را به او بزند. یک لحظات بینهایت حساسی هست توی زندگی، که بین تو و کسی یک انرژیای مبادله میشود که تعیین میکند که این حرف زده بشود یا نشود و اگر نشود گاهی برای ابد نمیشود یا وقتی میشود که سوژه فاکتور زندگیاش را از دست داده، مرده. معتقدم بعضی از این دوراهیها سرنوشت آدمها، رابطهها و دوستیها را زیر و رو میکنند، معتقدم گاهی حرف، درد دل، راز تا خود نوک نوک زبان بالا میآید و میخواهد بزند بیرون، دقیقن همان لحظهای که طرف نفس را میکشد که از بازدمش صدا، کلمه تولید کند، همان نفسهایی، دمهایی که تندتر کشیده میشوند چون قبل از کشیده شدنشان جمله را در مغزمان آماده کردهایم و اگر در آن لحظه سکوت باشد و سکوت بوده باشد مخاطب بر میگردد و به دهانمان نگاه میکند. انرژی در جریان بین دو شخصیت، فارغ از هر نوع ارتباطی که با هم داشته باشند یا نداشته باشند، شجاعت دهان باز کردن برای شروع گفتن یک حرف، یا برعکس، شجاعت و به موقع بودن ِ دهان باز کردن برای پرسیدن این سوال که: "میخواهی با من حرف بزنی؟" در لحظهای که طرف در آخرین مرز تردید قرار دارد، سرنوشت یک رابطه، یک لحظه، یک آینده را عوض میکند. گاهی احساس میکنم که در همهمهای، شلوغیای یا سکوتی، روبروی آدمی نشستهام که ذهنهایمان تند تند دارند با هم حرف میزنند، درست مثل فیلمهایی که افراد در آن قدرت شنیدن جملههای ذهن همدیگر را دارند، احساس میکنم که اگر هر کداممان دهان باز کنیم، رازها، درد دلها، حتا شاید عمیقترین حسها را داشته باشیم که بگوییم. گاهی من و آن آدم روبرویی، از اینچنین لحظهای عبور میکنیم و نتیجه، خوب یا بد، چیزیست شبیه سقط جنین به جای تولد. برای بازگشتن به آن لحظه، دیگر نمیتوان زمان را معکوس کرد. سی و پنج درجه Labels: eyes wide shut |
Comments:
Post a Comment
|